بسمه تعالی توحید صفاتی و ذاتی در نهج البلاغه ذات حق آیا در نهج البالغه درباره ذات حق و اینكه او چیست و چه تعریفی میتوان برایش ذكر كرد بحثی شده است ؟ بلی بحث شده است ، زیاد هم بحث شده است ، ولی همه در اطراف یك نكته دور میزند و آن اینكه ذات حق وجود بیحد و نهایت ، و هستی مطلق است و ) ماهیت ( ندارد ، او ذاتی است محدودیت ناپذیر و بیمرز ، هر موجودی از موجودات حد و مرز و نهایتی دارد ، خواه آن موجود متحرك باشد و یا ساكن ، موجود متحرك نیز دائما مرزها را عوض میكند ، ولی ذات حق حد و مرزی ندارد ، و ماهیت كه او را در نوع خاصی محدود كند و وجود محدودی را به او اختصاص دهد در او راه ندارد ، هیچ زاویهای از زوایای وجود از او خالی نیست ، هیچ فقدانی در او راه ندارد ، تنها فقدانی كه در او راه دارد ، فقدان فقدان است و تنها سلبی كه درباره او صادق است سلب سلب است و تنها نفی و نیستی كه وصف او واقع میشود نفی هر نقص و نیستی از قبیل مخلوقیت و معلولیت و محدودیت و كثرت و تجزی و نیازمندی است ، و باالخره تنها مرزی كه او در آن مرز پا نمیگذارد مرز نیستی است ، او با همه چیز است ولی در هیچ چیز نیست و هیچ چیز هم با او نیست ، داخل در هیچ چیز نیست ولی از هیچ چیز هم بیرون نیست . او از هر گونه كیفیت و چگونگی و از هر گونه تشبیه و تمثیل منزه است . زیرا همه اینها اوصاف یك موجود محدود و متعین و ماهیت دار است : »مع كل شیء ال بمقارنه و غیر كل شییء ال بمزایله ( 1» ( او با همه چیز هست ولی نه باین نحو كه جفت و قرین چیزی واقع شود و در نتیجه آن چیز نیز قرین و همدوش او باشد ، و مغایر با همه چیز است و عین اشیاء نیست ولی نه به این وجه كه از اشیاء جدا باشد و وجودات اشیاء مرزی برای ذات او محسوب شود . » "لیس فی االشیاء بوالج و ال عنها بخارج . ( 2» " ( او در اشیاء حلول نكرده است ، زیرا حلول مستلزم محدودیت شیء حلول كننده و گنجایش پذیری او است ، در عین حال از هیچ چیز هم بیرون نیست زیرا بیرون بودن نیز خود مستلزم نوعی محدودیت است . » "بان من االشیاء بالقهر لها و القدره علیها و بانت االشیاء منه بالخضوع . ( 3» " ( مغایرت و جدائی او از اشیاء به این است كه او قاهر و قادر و مسلط بر آنها است ، و البته هرگز قاهر عین مقهور و قادر عین مقدور و مسلط عین مسخر نیست و مغایرت و جدائی اشیاء از او به این نحو است كه خاضع و مسخر پیشگاه كبریائی او میباشند و هرگز آنكه در ذات خود خاضع و مسخر است ) عین خضوع و اطاعت است ( با آنكه در ذات خود بینیاز است یكی نیست . جدائی و مغایرت حق با اشیاء به این نحو نیست كه حد و مرزی آنها را از هم جدا كند بلكه به ربوبیت واشد كه فرض تكرار در او ممكن نیست ) نمیگوئیم وجود فرد دیگر محال است بلكه میگوئیم فرض تكرار و فرض فرد دیگر غیر آن فرد ممكن نیست ( زیرا بیحد و بی نهایت است و هر چه رامثل او و دوم او فرض كنیم یا خود اوست و یا چیزی هست كه ثانی و دوم او نیست ، در اینگونه موارد وحدت عددی نیست ، یعنی این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت نیست و معنی اینكه یكی است این نیست كه دو تا نیست بلكه اینست كه دوم برای او فرض نمیشود . این مطلب را با یك تمثیل میتوان روشن كرد : میدانیم كه دانشمندان جهان درباره تناهی یا عدم تناهی ابعاد عالم اختالف نظر دارند ، بعضی مدعی التناهی ابعاد جهانند و میگویند عالم اجسام را حد و نهایتی نیست ، بعضی دیگر معتقدند كه ابعاد جهان محدود است و از هر طرف كه برویم باالخره به جائی خواهیم رسید كه پس از آن جائی نیست مساله دیگری نیز محل بحث است و آن اینكه آیا جهان جسمانی منحصر است به جهانی كه ما در آن زندگی میكنیم و یا یك و یا چند جهان دیگر نیز وجود دارد ؟ بدیهی است كه فرض جهان جسمانی دیگر غیر از جهان ما فرع بر اینست كه جهان جسمانی ما محدود و متناهی باشد . . تنها در این صورت است كه میتوان فرض كرد مثال دو جهان جسمانی و هر كدام محدود به ابعادی معین وجود داشته باشد . اما اگر فرض كنیم جهان جسمانی ما نامحدود است فرض جهانی دیگر غیر ممكن است زیرا هر چه را جهانی دیگر فرض كنیم خود همین جهان و یا جزئی از این جهان خواهد بود . فرض وجودی دیگر مانند وجود ذات احدیت با توجهبه اینكه ذات حق وجود محض و انیت صرف و واقعیت مطلقه است نظیر فرض جهان جسمانی دیگر در كنار جهان جسمانی غیر متناهی است یعنی فرضی غیر ممكن است . در نهج البالغه مكرر در این باره بحث شده است كه وحدت ذات حق وحدت عددی نیست و او با یكی بودن عددی توصیف نمیشود و تحت عدد در آمدن ذات حق مالزم است با محدودیت او . »االحد ال بتاویل عدد « ) 1 ) او یك است ولی نه یك عددی . »ال یشمل بحد و ال یحسب بعد « ) 2 ) هیچ حد و اندازهای او را در بر نمیگیرد و با شمارش به حساب نمیآید . »من اشار الیه فقد حده و من حده فقد عده « ) 3 ) هر كس بدو اشاره كند او را محدود ساخته است و هر كس او را محدود سازد او را تحت شمارش درآورده است . »من وصفه فقد حده و من حده فقد عده و من عده فقد ابطل 
جهان ,وجود ,محدود ,اشیاء ,جسمانی ,اینكه ,جهان جسمانی ,عددی نیست ,جسمانی دیگر ,جهانی دیگر ,وحدت عددی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

1Exclus buy استراحت نارنجی footwear, slipper, sandal, boot, shoes from Iran دانلود فیلم ایرانی با لینک مستقیم مازند گیم معرفی کالا elbadaw باطراوت